کتاب «عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست»: چگونه با اندوه مواجه شویم
کتاب «عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست»: چگونه با اندوه مواجه شویم :
از دست دادن کسی که دوستش داریم، یکی از ویرانگرترین اتفاقات در زندگی است، بهخصوص اگر این فقدان به شکلی غیرمنتظره رقم خورده باشد. «مگان دیواین» این اتفاق را در تابستان سال 2009 تجربه کرد—زمانی که غرق شدن شریک زندگیاش را به چشم دید.
«دیواین» به همین خاطر تصمیم گرفت روش هایی بهتر و مفیدتر را برای بیان تجربهی اندوه و مواجهه با آن بیابد. او در سال 2017 کتاب «عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست» را به انتشار رساند: مجموعهای از آموخته های خودش در رابطه با تجربهی اندوه و همینطور تجارب مراجعینی که «دیواین» در طول سال ها با آن ها کار کرده بود.
کتاب «عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست» در چهار بخش به مخاطبین ارائه می شود: «واقعیت فقدان»، «با اندوه خود چه باید کرد»، «وقتی دوستان و خانواده نمی دانند چه باید انجام دهند»، و «چگونگی مسیر پس از اندوه». هر بخش، هدفی مشخص دارد و مخاطبین می توانند بخش های مرتبط با وضعیت خودشان را مطالعه کنند.
این اثر برای هر کسی است که فقدانی بزرگ را در زندگی خود تجربه کرده، و همینطور برای افرادی که یکی از عزیزانشان در حال تجربهی اندوهِ ناشی از فقدان است. اما سایر مخاطبین نیز از خواندن آن سود خواهند برد چرا که همه ما در نقطهای از زندگی خود، با فقدان روبهرو خواهیم شد.
«تغییرات شناختی در زمان سوگواری، رایج هستند. حافظه، قوه ادراک، تمرکز، همه این ها به نیروی زیادی نیاز دارند و شما انرژی لازم را ندارید. به تغییراتِ شناختی مانند این فکر کنید: فرض کنیم مغز شما روزانه به صد واحد نیرو نیاز دارد. حالا عظمت سوگ، آسیب روحی، حزن و اندوه و تنهایی، نود و نُه عدد از آن واحدهای انرژی را مصرف می کند.
آن یک واحدِ باقیمانده، همان چیزی است که شما برای مهارت های معمولی و پیشپاافتادهی زندگی مانند سازماندهی اتومبیل ها و جزئیات مراسم خاکسپاری در اختیار دارید. این انرژی باقیمانده همچنین باید صرف نفس کشیدن و تپیدن قلبتان شود و کمکتان کند به مهارت های شناختی،
اجتماعی و ارتباطیتان دسترسی پیدا کنید. به یاد آوردن این که ظروف پخت و پز در کشو قرار دارند نه در فریزر، و این که وقتی دنبال دستمال توالت می گشتید کلیدهایتان را زیر سینک دستشویی جا گذاشتید، در فهرست اولویت های مغز قرار ندارند.»—از متن کتاب
«مگان دیواین» در نخستین سطر از کتاب خود بیان می کند: «شیوه برخورد با سوگ، در فرهنگ ما معیوب است.» جامعهی مدرن به ارائهی راه حل برای اندوه و غلبهی کامل بر آن گرایش دارد. بدیهی است که اندوه، مایهی رنج ما است و می تواند زندگیمان را زیر و رو کند.
ما معمولا می خواهیم افراد اندوهگین و سوگوار در اطراف خودمان را به گونهای «ترمیم» کنیم تا آن ها بتوانند به زندگی نرمال بازگردند و دوباره همان کسی بشوند که قبل از تجربهی اندوه بودند. گاهی می خواهیم آن ها دردی را که احساس می کنند، به دست فراموشی بسپارند تا شاید حال خودمان اندکی بهتر شود. اما چنین توقع و تفکری، بسیار دور از واقعبینی است.
جامعه از فردِ سوگوار توقع دارد که او بتواند در طول چند ماه به زندگی نرمال خود بازگردد. اما حقیقت این است که فرد سوگوار احتمالا هیچ وقت دوباره همان آدم قبلی—پیش از تجربهی فقدان—نخواهد شد.
نمی توان از یکی از این مراحل به شکل کامل عبور کرد و ناگهان وارد مرحلهی بعدی شد. صرفا چون در حال تجربهی این مراحل به ترتیب و شیوهای متفاوت هستید،
به این معنا نیست که روش سوگواری شما اشتباه است. در حقیقت هیچ راه درست یا غلطی برای تجربهی اندوه وجود ندارد.
برای تغییر نوع نگرش جامعه نسبت به اندوه، باید آن را بخشی عادی از زندگی در نظر بگیریم—فرآیندی «نرمال» و نه چیزی که باید با شتاب و عجله از آن عبور کرد. نباید تصور کنیم که هدفِ سوگواری، متوقف کردنِ درد و رنج است.
«مگان دیواین» قصد ندارد مخاطبین خود را «ترمیم» کند، بلکه می خواهد در رابطه با چگونگی مواجه شدن با سوگ (و تحمل آن) به مخاطبینش یاری برساند.
«حتی اگر بپذیریم وقوع حوادث از کنترل ما خارج است، باز اصرار داریم که نحوهی واکنشمان، تحت کنترل ما است. باور داریم که ناراحتی، خشم و سوگ، همگی احساسات «تاریک» و محصول ذهن توسعه نیافته و با مهارت کمتر است. ممکن است نتوانیم از وقوع حادثه جلوگیری کنیم، اما فکر می کنیم می توانیم اثرات آن را با تصمیمگیری دربارهی این که خوب باشیم، کاهش دهیم. انگار هر نشانهی پایدار از غم ثابت می کند که همهی مسائل را از منظر درست بررسی نمی کنیم. درون این نصیحتِ به ظاهر دلگرمکننده برای پذیرش مسئولیت احساسات و در نتیجه زندگی خود، همان «فرهنگ سرزنش» پنهان شده است. این همان اجتناب از درد است که در صحبت های مثبتنگرانه و شِبهمعنوی پوشیده شده است. این همان پیشفرضی است که خوشبختی و رضایت را تنها معیارهای واقعی سلامتی می داند.»—از متن کتاب
افراد در حال سوگواری واقعا به چه نیاز دارند
ما معمولا جملاتی ثابت و مشخص را به افراد در حال سوگواری می گوییم—همچون «او اکنون در جایی بهتر است»، «اگر بود، می خواست تو خوشحال باشی»، «دقیقا می دانم چه احساسی داری»، و «همیشه می توانی فرزند دیگری داشته باشی، همسر دیگری پیدا کنی». با این که معمولا از روی خیرخواهی این جملات را به زبان می آوریم، اما چنین گفته هایی در اکثر اوقات نه تنها یاریرسان و تسلیبخش نیستند، بلکه احساسات فردِ در حال سوگواری را نفی می کنند و تقلیل می دهند. اکثر این جملات کلیشهای به این نکته اشاره می کنند که فردِ در حال سوگواری باید احساسات بد خود را متوقف کند—توقعی که فشار روحی بر فرد را افزایش می دهد.
«دیواین» بیان می کند که اشکالی ندارد اگر فقط در کنار فردِ در حال سوگواری بنشینیم. می توانیم از آن ها بپرسیم به چه چیزی نیاز دارند. نباید تلاشی برای نصیحت کردن آن ها انجام دهیم یا به آن ها بگوییم که چه کاری را باید انجام بدهند یا ندهند. با مهربانی با آن ها رفتار کنیم. کتاب «عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست» در قیاسی جالب، اندوه را به مشخصهای در نوعِ رفتار فیل ها تشبیه می کند. وقتی یک فیل آسیب می بیند یا زخمی می شود، بقیهی اعضای گروه در اطراف او جمع می شوند و دایرهای را در پیرامونش شکل می دهند. می توانیم از فیل ها بیاموزیم و فرد عزیزی را که در حال سوگواری است، در دایرهی حمایتِ خود پناه دهیم.
«زمانی که می گوییم «بودا» توصیه کرد «سرتاسر زندگی در رنج به سر بردن است و راه فرار از آن، پذیرش ناپایداری است»، یعنی او نگفته است «لطفا وانمود کن هیچ رنجی نمی بینی یا لطفا تظاهر کن که درونِ درد نیستی». او نگفته است «فقط اگر وابستگی هایت را کنار بگذاری، هیچ چیزی به تو آسیب نمی رساند». او رنج را دیده بود. او درد را دیده بود. او می خواست این درد همچنان وجود داشته باشد و به آن واکنش نشان دهد. واکنشی بدون شانه خالی کردن؛ بدون روی برگرداندن از حفرهی اندوهی که در دنیایت پدید آمده است. «بودا» درد را دید و پرسید: «چه کاری می توانم انجام دهم تا در میان این درد، قلبم و عقلم را از دست ندهم؟ چطور می توانم قلبم و چشمانم را بگشایم، بدون این که با درد از پا دربیایم؟ چگونه می توانم چیزی را بنگرم که می دانم التیام نمی پذیرد؟» پاسخ، به هر حال در ذهن من، عشق بود.»—از متن کتاب
اگر خودتان در حال سوگواری هستید
اجتناب از وقت گذراندن با دیگران هیچ اشکالی ندارد. برخی از آدم ها شما را درک نخواهند کرد، و این هم چندان مشکلآفرین نیست. همه چیز ممکن است شما را یاد فرد عزیزی که از دست دادهاید، بیندازد. غذای مورد علاقهشان، عطری که دوست داشتند، آدم هایی که می شناختند. هیچ اشکالی ندارد اگر می خواهید برای مدتی از این چیزهای دشوار اجتناب کنید. وظیفهی شما، همیشه، مراقبت از خودتان است.
«دیواین» در بخش دوم کتاب به کارهایی می پردازد که می توانیم برای مراقبت از خودمان در زمان سوگواری انجام دهیم. او همچنین دربارهی سرگشتگی، از دست دادن حافظه، و اضطرابی صحبت می کند که همراه با فقدان های بزرگ از راه می رسد.