توضیحات
کتاب خواب گل سرخ
کتاب خواب گل سرخ :
نمی توانم احساسم را توضیح دهم، حس می کردم همه ی دنیا، نقاب به چهره دارد. دیگر سخت می شد اطمینان کرد. من حتی تصورش را هم نمی کردم که حامد و مریم خواهر و برادر نباشند! به خصوص این که شباهت چهره هم داشتند! حالا با داروها و وسایل مریم و عسل در دستم، به خانه مان برگشته بودم. عسل خوابش برده بود. مریم، نگران منتظر من بود! وسایل را به او دادم و گفتم: نامحرمید! برای همین اومدی خونه ی ما بمونی؟ درسته؟! سرش را پایین انداخت….